جدول جو
جدول جو

معنی چشمه زیارت - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه زیارت
چشمه ای در جنوب ارتفاعات گرگان در روستای ییلاقیزیارت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشمه زار
تصویر چشمه زار
زمینی که در آن چشمه بسیار باشد، چشمهسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشمه حیات
تصویر چشمه حیات
آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، ماالحیاة، چشمۀ حیوان، چشمۀ زندگی، چشمۀ الیاس، آب حیوان، چشمۀ نوش، آب خضر، چشمۀ خضر، نوشاب، عین الحیات، شربت حیوان، آب بقا، جان افزا، آب حیات، جان فزا برای مثال لب های تو خضر اگر بدیدی / گفتی لب چشمۀ حیات است (سعدی۲ - ۳۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
عین الچشمه زاره، چشمه ای است معروف در بحرین. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ یِ حَ)
کنایه از آب زندگی. چشمۀ آب حیات. چشمۀ آب زندگی. چشمۀ حیوان. چشمۀ خضر. چشمۀ زندگی:
ای خاک بر سر فلک آخر چرا نگفت
کاین چشمۀ حیات مسازید جای خاک.
خاقانی.
مصطفی چشمۀ حیات و مرا
خضر چشمه به آب دیده ستند.
خاقانی.
لبهای تو خضر اگر بدیدی
گفتی لب چشمۀ حیاتست.
سعدی.
نقل است که ذوالقرنین در اوقات سیر بلاد و امصار حدیث چشمۀ حیات استماع کرد و بجانب چشمۀ حیات و ظلمات نهضت فرمود. (حبیب السیر چ قدیم تهران جزء اول از ج 1 ص 16). رجوع به چشمۀ حیوان و چشمۀ زندگی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِمَ / مِ)
محلی که در آن چشمه های بسیار باشد. مؤلف آنندراج نویسد: ’از عالم نمکزار و نمکساراست’. (از آنندراج). دشت یا کوه یا جنگلی که در آنجا چشمۀ آب بفراوانی یافت شود. چشمه سار:
دیر زی ای صدر کز مدیح تو خواندن
آب حیاتست چشمه زار لسانم.
سوزنی.
فروغ شعلۀ قهرت فتد چو در ارحام
بچشمه زار برآید سمندر از خرچنگ.
عوفی (از آنندراج).
رجوع به چشمه سار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشمه حیات
تصویر چشمه حیات
چشمه آب زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشمه زار
تصویر چشمه زار
محلی که در آن چشمه های بسیار باشد
فرهنگ لغت هوشیار